- هبا شدن
- دود شدن، تباهیدن نابود شدن
معنی هبا شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردوغبارشدن بصورت ذرات غباردرآمدن: (زی مشکلاتها نگشاید رهت کسی کواززمین دین بهوا برهباشدست) (ناصرخسرو)، تباه شدن نابودگردیدن: (نوروز توبه بود جهانرا کزوچنین هر بد که کرده بود زمستان هباشدست) (ناصرخسرو)
بجا آمدن گزارده شدن اجرا گردیدن، پرداخت شدن
ساخته شدن
عمران پذیرفتن
حیف شدن
گشاده شدن (درو مانند آن) گشود شدن مفتوح گردیدن
رایج شدن رواج یافتن مدشدن
بار گردیدن بصورت بار در آمدن، یا بار بگردن کسی بار گردن کسی شدن، سربار کسی شدن
خرسندیدن خرسند شدن راضی شدن
برآمدن، بر آورده شدن
نجات یافتن، خلاص گشتن
روییدن گیاه و جز آن، ظاهر شدن
جتکاندن علت وجود چیزی شدن باعث شدن
منفصل شدن سوا شدن، دور شدن، ممتاز گشتن
بندیدن زندانی شدن
آگاهیدن آگاه شدن
فاسد شدن ضایع گرداندن، پوسیدن گندیدن، ویران شدن، نابود گردیدن هلاک شدن، خشمگین شدن، پریشان شدن دل مشغول گردیدن
کشته شدن، هلاک شدن
به وجود آمدن، موجود شدن
آزاد شدن، نجات یافتن از قید و بند
با خبر شدن، آگاهی یافتن، خبر رسیدن، برای مثال خبر شد به ترکان که آمد سپاه / جهان جوی کیخسرو کینه خواه (فردوسی۲ - ۳/۱۳۳۰)
در راه کسی یا مقصودی جان خود را دادن
جایز شدن، برآمدن حاجت، رواج یافتن
حلال شدن
حلال شدن
داخل شدن، نزدیک شدن
رفتن
عصبانی شدن
رفتن
عصبانی شدن
به رنگ سبز درآمدن، رنگ سبز به خود گرفتن، برای مثال آبی که ماند در ته جو سبز می شود / چون خضر زینهار مکن اختیار عمر (صائب - لغت نامه - سبز شدن) ،
کنایه از روییدن گیاه، برآمدن گیاه از زمین، کنایه از برگ درآوردن درخت،برای مثال هوا مسیح نفس گشت و خاک نافه گشای / درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد (حافظ - ۳۵۸)
کنایه از روییدن گیاه، برآمدن گیاه از زمین، کنایه از برگ درآوردن درخت،
پایان دادن به رابطۀ زناشویی، قطع شدن، گسیخته شدن، سوا شدن، جدا گشتن
دور شدن
متمایز شدن
دور شدن
متمایز شدن
سپیده دمیدن بامداد شدن سپیده دمیدن، بامداد شدن سپیده دمیدن
گرد شدن خرد و نرم گشتن، یا غبار شدن زمین. کنده شدن زمین به نعل اسبان
داخل شدن
برخی گشتن جان سپردن در راه کسی یا هدفی جان خود را دادن قربانی شدن، یا فدایت شوم (گردم)، جمله ایست که در آغاز نامه به عنوان تعارف نویسند
خشک شدن پلیدی، اندوهگین شدن گرفته شدن شکم یبس شدن، گرفته شدن دل اندوه بافتن
بصورت کباب در آمدن، بریان و سوخته شدن، یا کباب شدن دل. متاثر شدن
پاک شدن پاک شدن از چفته (چفته اتهام) پولیدن
فرودآمدن نازل شدن، ناقص شدن، فروتنی کردن، هبوط کردن ستاره